رفت توی کوچه...

 به امید اینکه به بهشت برسه...

 

ولی کوچه بن بست بود!

 

مینا بهم زنگ زد. بعد از مدت ها صداشو شنیدم.

 

گوشی نداره!

 

نه اینکه فکر کنی خانواده ی "نداری" دارنا...

 

نه...

 

دارن! ولی مینای من گوشی نداره!

 

مینای من امسال کنکور سراسری، رتبه ی 9000 رشته ی ریاضی شد...

 

اما چون مامانش از رشته ی مینا خوشش نیومد،

 نذاشت بره...

 

مینای من باز داره درس میخونه...

 

اون کنکوریایی که ی سال عقب موندن،

 می دونن که واسه سال دوم، نمیشه نشست و خوند!

حسش نیست!

 

ولی مینای من روزی 9 ساعت می خونه!

به خدا که می خونه...

 

 

مینای من با هیچ پسری رابطه نداشت...

 

مثل گل پاک بود!

 

ولی از بس که مامانش،

 مراقب بود که مینا از جلوی پشت بوم نیفته...

 

مینای من داره از عقبش می افته!

 

مینامو میشناسم...

 

مادرشو هم میشناسم...

 

می دونم مینای من نمی تونه حرفشو بزنه... مظلومه...

 

به خدا که مظلومه...

 

مادر مینا...

مادرای همه ی مینا ها...

 

مراقب گلاتون باشین...

 

مینای من افسرده شده...

 

نزارین گلاتون پژمرده شن...

 

مینای من...

 

لبخند یادت نره گلم...

 

روزگارت بخیر...

 

 

 
دسته ها : Del neveshte!
شنبه نوزدهم 10 1388
X